جدول جو
جدول جو

معنی پاک مرد - جستجوی لغت در جدول جو

پاک مرد
(مَ)
صالح. مقابل ناپاکمرد:
تو تا برنشستی بزین نبرد
نبودی مگر یکدل وپاک مرد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
پاک مرد
مرد پاک صالح مقابل ناپاکمرد
تصویری از پاک مرد
تصویر پاک مرد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاک کرده
تصویر پاک کرده
ویژگی چیزی که چرک و آلودگی یا آشغال و نخالۀ آن از میان برده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک منش
تصویر پاک منش
پاک سرشت، پاک نهاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک داد
تصویر پاک داد
عادل، دادگر، برای مثال چنین گفت کز داور پاک داد / دل ما پر از ترس و امّید باد (فردوسی۴ - ۱۶۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک زاد
تصویر پاک زاد
کسی که دارای اصل و نسب صحیح است، پاک زاده، پاک نژاد، حلال زاده، نجیب، اصیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
پاکیزه ساختن از آلودگی و پلیدی، پاکیزه کردن، شستن چیزی و چرک آن را گرفتن، صاف کردن، خالص کردن، آشغال و نخالۀ چیزی از قبیل گندم یا جو و امثال آن ها را جدا کردن، ستردن، زدودن، محو کردن چیزی از روی چیزی دیگر، پاکیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک مغز
تصویر پاک مغز
پاک رای، پاک اندیشه، پاکیزه مغز، زیرک، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیک مرد
تصویر نیک مرد
مرد خوب، مرد نیکوکار
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
طالح. بدکردار. مقابل پاکمرد به معنی صالح:
خروشید گرسیوزآنگه به درد
که ای خویش نشناس ناپاکمرد.
فردوسی.
فرستاده را گفت رو باز گرد
بگویش که ای خیره ناپاکمرد.
فردوسی.
از آن روزبانان ناپاکمرد
تنی چند روزی بدو باز خورد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاد مرد
تصویر زاد مرد
آزاد مرد جوانمرد حر صاحب همت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک مرد
تصویر نیک مرد
خوش ذات نیکو کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راد مرد
تصویر راد مرد
بخشنده و کریم و شجاع و دلیر و خردمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک سری
تصویر پاک سری
پاک درونی پاک باطنی پاکی سریرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک شمردن
تصویر پاک شمردن
پاک دانستن استنظاف
فرهنگ لغت هوشیار
محو کردن، زدودن -1 با دست یا با زبان یا آلتی چیزی را از چیزی بردن چنانکه مرکب را از کاغذ و کلمه را از نامه و مانند آن زدودن ستردن محو کردن، خالی کردن تهی کردن، نظیف کردن تزکیه تنقیح، روفتن تمیز کردن نظیف کردن، نمازی کردن پاک کردن از پلیدی طاهر کردن استنجاء، صاف کردن خالص کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه مغز و اندیشه پاک و درست دارد پاک اندیشه پاکرای زیرک تیز هوش تیز ویر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک منش
تصویر پاک منش
پاک فطرت پاک جبلت پاک اندیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک مهر
تصویر پاک مهر
آنکه دوستی او آمیخته بغرض نباشد صفی صفیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا مردی
تصویر پا مردی
میانجیگری خواهشگری توسط، کمک دستیاری ایستادگی در کار کسی معاضدت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک داد
تصویر پاک داد
عادل دادگستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای مزد
تصویر پای مزد
((مُ))
حق القدم، زری که به شاعران و مطربان دهند تا در جشن و مهمانی حاضر شوند، پارنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
Clean, Clear, Efface, Purify, Scrub, Wipe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
nettoyer, clarifier, effacer, purifier, frotter, essuyer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
pulire, chiarire, cancellare, purificare, strofinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
ทำความสะอาด , ชี้แจง , ลบ , ชำระล้าง , ขัด , เช็ด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
schoonmaken, verduidelijken, wissen, reinigen, schrobben, afvegen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
limpiar, aclarar, borrar, purificar, fregar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
очищать , прояснять , стирать , мыть , вытирать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
limpar, esclarecer, apagar, purificar, esfregar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
清洁 , 澄清 , 擦除 , 净化 , 擦洗 , 擦拭
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
sprzątać, wyjaśniać, wymazać, oczyszczać, szorować, wycierać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
чистити , уточнювати , стерти , очищати , витирати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
reinigen, klären, löschen, schrubben, abwischen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پاک کردن
تصویر پاک کردن
membersihkan, menjelaskan, menghapus, memurnikan, menggosok
دیکشنری فارسی به اندونزیایی